اینو یکی از دوستانم واسم اس ام اس کرد ...وقتی می خونمش تو دلم آشوبیه ..می نویسم.......
من از این غفلت معصوم تو ای شعله ی پاک
بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم
منشین با من منشین
تکیه بر من مکن ای پرده ی طناز حریر
که شراری شده ام
تو چه آسوده و بی باک خرامی به برم
آه می ترسم آه
پوپکم ,
آهوکم ,
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی ..............
حیرانی...برچسب : نویسنده : chashmhayambarayeto بازدید : 104